فعلاً که خبری از هندبال سبزوار نداریم اما همچنان به لطف آقا امید داریم یک سروده محلی سبزواری تقدیمتان می کنیم تا کمی........
چله سرد زمستونش بهار سبزوار یابه چشم موچینی خوش رنگ وبارس سبزواردور دنیا ر بری از اینجه دنیا تا پاریس شهر در دنیا یکس اوم سبزوارس سبزوارکیچی قنبرسیاش، یا ارگ و سبرز یا نواش دلواتر از شانزلیز و لاله زارس سبزواربعد درواز عراق و، راه کهناو که بری یک فلکه در، سی و سه هزارس سبزواریاد عیدا که مرفتم تا به سر آو قصبه آوچیشمش مثل شربت خوشگوارس سبزواریادگاودال کرسییا و پرخواش گرمم منه رخنش یک هرکرَی آو گوشت د بارس سبزوارتخته مشکاش پر نون کاک و پوستاش پر کمه اشکینوآوجیجشا هر شو تیارس سبزوارهر خنر سر بزنی، بق یکسالشا د کندیهاس راغن زردش میگی آوزلالس سبزواربیست سال مو، ازی شهر قشنگ آواریم اما شو روز چشم مو، در انتظارس سبزوارمثل ماهی یم که از دریا د دیر انداختین جون متم هر شو دوایم سبزوارس سبزوار
اولین شعر محلی سبزواری را از آقای دکتر محمد علی لطفی مقدم نقل مینمائیم که در کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار تالیف استاد ارجمند آقای محمود بیهقی